اگر هزار تا نعمت داشته باشی و آن چیزی را که می خواهی نداشته باشی؛ گویی هیچ چیز نداری!!!
درد انسان از لحظه ای شروع می شود که چیزی را می خواهد اما بدست نمی آورد.
چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟
غربیها با سه کلیدواژهی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژهی مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند .اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی» سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد... ادامه مطلب...
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) یکی از عارفان نامی معاصر کشورمان است که سالهای نه چندان دور سخنان و موعظههای او در سطح شهر تهران شنیده میشد و افراد بسیاری در کلاس درس اخلاق وی حاضر میشدند.
از سلسله دروسی که شیخ رجبعلی خیاط میفرمودند
شیخ رجبعلی نکوگویان را با خدایش پیمانی بود که هر چه میخواست به او عطا میکرد؛ این پیمان چنان درست و در راه خدا اجرا شد که منجر به این شد که افقی تازه برای درک و مفهوم خداشناسی چهره بنماید و خواننده یا بیننده را سرمست عشق الهی گرداند، «غیر از خدا هر آنچه بخواهی شکست توست» که سر فصل دنیای مفهوم را جلوهگر و انسان به اصل خود واقف میسازد و نور خدا را در رسیدن به کمال و دیدار معشوق سالک مشتاق و رهروی خستگی ناپذیر در گذشتن از قلل خداجویی و خدا خواهی میبیند.
چشم حرص و آز دنیا دار/ یا قناعت پر کند یا خاک گور
ما نباختیم، چون پشیمان نیستیم، و پشیمان نیستیم چون نباختیم.
ما بردیم، چون دفاع کردیم، و دفاع کردیم چون مَردیم.
ما جنگیدیم چونغیرتمندیم؛ و غیرتمندیم چون مسلمانیم.
ما نباختیم، چون پشیمان نیستیم، و پشیمان نیستیم چون نباختیم.
ما بردیم، چون دفاع کردیم، و دفاع کردیم چون مَردیم.
ما جنگیدیم چونغیرتمندیم؛ و غیرتمندیم چون مسلمانیم.
کوه ها بر گام هامان به سجده نشستند، و آسمان ها بر سجودمان غبطهخوردند.
تیغها از حنجرههامان گریزان بودند، و حنجرههامان تشنه خونحیات.
قلب هامان در حسرت دیدار گلوله میسوخت، و انفجار، آرزو به دل ازگریز ما.
ما با «مین»ها هم خانه بودیم و بر سفره «تخریب» تناول میکردیم.
دود و خاکستر، سایهبان مان بود و آتش، گرمای وجودمان.
زمین که میخوردیم، آسمان میشکست، و بر هوا که میرفتیم، زمینیان غبطه میخوردند.
سرهامان با سربند نسبت نزدیک داشتند، و سربندها با قناصه،احوالپرسی میکردند.
لب هامان با خنده بیشتر مأنوس بود، و اشک هامانجاری چشم های پاکمان.
پوتین که بر پای میکردیم، زمین را از زیارت گام هامان محروممیساختیم، و کلاهخود را که بر سر میگذاشتیم، خورشید از نتابیدنش برخود میلرزید.
پس:
بیاییم به شهدا فخر نفروشیم.
بیاییم غبطه جنگ ندیدهها رانپسندیم.
بیاییم و برادری جبههها را به شهرها سرایت دهیم.
بیاییم و خدای حاکم بر جبهه را با شهریها مأنوس سازیم.
بیاییمیک بار دیگر خود را بیازماییم. حرمت گُل ها را پاس بداریم. سبزهها را لگدنکنیم. قرار نیست همه گیاهان گل بدهند. انتظار بیجا نداشته باشیم. هرگلی بویی دارد، همه را به یک چشم زیارت نکنیم.
ما که:
هر روز به گل ها سلام میکردیم، چرا امروز از احوالپرسی غنچهها دریغداریم؟
هر شام با تبسم شیرین زندگی میخفتیم، امروز با حسرت گذشته دل را چرکین میکنیم؟
هر ظهر، میهمان قنوت دست هامان بودیم، امروزسفرة مادیت را بهتر میشناسیم؟
هر روز هنگام غروب، دل به دریایبیکران آسمان میسپردیم و روح را جلا میدادیم، امروز از لطافت خلقت وجلال و جمال خالق غافلیم؟
بیا تا:
یک بار دیر به روزهای نه چندان دور بر گردیم.
یک بار دیگر در قنوتنمازهامان به پرواز در آییم.
یک بار دیگر به همسایگان خود، تبسم زندگیبسیجی هدیه دهیم.
یک بار دیگر به صفر کیلومترها و تازه واردها به دیده احترام بنگریم.
یک بار دیگر هجوم بریم و ما زودتر ظرف های تبرکی را شستشو دهیم و همچنان در سلام کردن بر دیگران پیشی گیریم.
مگر چند سال گذشته؟ کوه که به این سرعت چهره عوض نمیکند.
هر چقدر هم که سیلاب و طوفان سنگین باشد! حمید داودآبادی