سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :55
بازدید دیروز :60
کل بازدید :503798
تعداد کل یاداشته ها : 243
103/9/1
4:33 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
فواد[114]
در باغ شهادت را نبسته اند. کلیدش را هم کسی نشکسته است. جنگ همان جنگ است. از آغاز تاریخ تا پایان آن همواره نزاعی بین حق و باطل وجود داشته و خواهد داشت. جنگ ادامه دارد. تنها این مختصات جنگ است که تغییر می کند و این ماییم که باید زمین جدید بازی را خوب بشناسیم. باید جبهه ها را پیدا کنیم. سکوت در این میدان جایز نیست. نشستن به منزله همراهی با دشمن است. باید برخیزیم. زمانی کشور به کسانی نیاز داشت که سلاح بر دوش بگیرند. امروز به کسانی نیاز دارد که تولید علم را کلید بزنند؛ به کسانی که مقابل منافقان داخلی بایستند؛ به کسانی که مقابل اندیشه های فاسد وارداتی قد علم کنند؛ به کسانی که از گفتمان انقلاب دفاع کنند؛ به کسانی که نرم افزار انقلاب را تدوین کنند؛ به کسانی که مقابل انقلابیون شرمنده بایستند؛ به کسانی که حاضر باشند از خودشان عبور کنند؛ به کسانی که حاضر باشند هزینه بدهند؛ به کسانی که فقط با خدایشان معامله کنند.

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی وبلاگ گروهی فصل انتظار همفکری بتلیجه نمازگذار این راه بی نهایت مکاشفه آخرالزمان و منتظران ظهور یک لحظه با یک طلبه! ● بندیر ● سجاده ای پر از یاس در کوی بی نشان ها د نـیـــای جـــوانـی ... حبل المتین ... جبهه وبلاگی غدیر ● رایحه ● جاکفشی عروج تخریبچی هیات محبان بقیةالله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه شلمچه جاده خاطره ها .: شهر عشق :. نسیم قدسیان رنگارنگه یک فنجان شعر سلام شهدا سرافرازان یک ایحسب الانسان ان یترک سدی «نجوای شبانه» رند نور توشه آخرت نشانه ساحل نشین اشک بچّه شهید (به یاد شهدا) شهدای دفاع مقدس شهید قنبر امانی چفیه استشهادی خط سوم نگاه منتظر مرصاد صفحات خط خطی فرشتگان رنجور در حسرت شهادت قبیله ی زمین شریعت پاینده کلک بهار مهندسی متالورژِی فدایی سید علی از فرش تا عرش بر و بچه های ارزشی دوزخیان زمین شش گوشه نه آبی .. نه خاکی یا زهرا(س) یادگار آل یاسین نورهدایت امیدزهرا هامون و تفتان صبح دیگری در راه است .... شاهد کشکول سیب گلاب نسیم وحی عوامل پیشرفت ،راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟ عکس جالب مهدیار دات بسیجی کبوترانه من هیچم علوم قرآنی Quranic Sciences آفرینش قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته گنجینه قصار خودت va خودم .: حرف دل :. کجایید ای شهیدان خدایی ● باد صبا ● سیب سرخ انتظار فوتوبلاگ وصال نشانه های ظهور موعود پرواز نیلوفرعاشق طلبه میلیونر حریم یاس یکدلی در سفر زندگی شهید امر به معروف زوبونی عشق حسین(ع) و در باره ی معصومین نیم پلاک یعنی شهید وبلاگ فرهنگی اجتماعی عاشورا وبلاگ ایران اسلام در گوشی با خدا مشهد وبلاگ خاطرات مخلصات سوخته دل با معرفت ترنم بهاری یادداشت پرس و جو حاج صالح رهپویان وصال تمنای وصال بیقرار ظهور امتداد استخاره با قرآن مداحی و مولودی پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان تجلی اعظم شیعه نیوز شبهای پیشاور بهترین ها امام موسی صدر شهید چمران سایت اطلاع رسانی استاد مصباح یزدی گل گفته معبر خدای که به ما لبخند میزند بسیج . خودباوری . شکوفائی و نوآوری واحد106 لشگرامام حسین وبلاگ فرهنگی اجتماعی عاشورا گنجینه معرفت بی قرار سلام113 آفتاب مهربانی فرزند شهید بسیجی مردان بی ادعا بسم رب المهدی ما زنده ایم مبلّغ مجمع فرهنگی مذهبی بهشت نور .::: مجاهدین ولایت :::. شجره طیبه قدسیان شمیم رضوان نقطه رهایی رایحه وصال فاطمه برترین بانوی جهان ستاد یادواره شهدای ارسباران جهان شناسی رهرو شهیدان

سیمای آفتاب

پیامبر اکرم

 

حضرت امام رضاعلیه السلام از پدران گرامی خود نقل فرموده است: برخی از امیرمؤمنان علی‏علیه السلام تقاضا کردند پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم را چنان توصیف بفرما که گویی او را مشاهده می‏کنیم زیرا ما مشتاق او (و آگاهی از شمایل او) ییم؛ و آن بزرگوار فرمود: پیامبر خداصلی الله علیه وآله چهره‏ای سپید آمیخته به سرخی داشت، چشمانش کاملاً سیاه، و مویش صاف و بدون چین و شکن بود، محاسنی انبوه داشت و گیسویش تا بنا گوش می‏رسید، خط میان سینه او باریک و ظریف بود، گردنش گویی تنگی از نقره است و ترقوه‏هایش چون طلا می‏درخشید؛ خطّ باریکی از مو از سینه تا ناف او امتداد داشت و بر شکم و سینه او غیر از آن موئی نبود، دست و پایش ضخیم و مردانه و استخوان قوزک پایش درشت بود، چون راه می‏رفت محکم و استوار راه می‏رفت و در این حال متمایل به جلو حرکت می‏کرد چنانکه گویی در سرا شیب قدم بر می‏دارد، چون به کسی رو می‏کرد با تمام بدن به او رو می‏آورد، نه خیلی کوتاه قد بود و نه خیلی دراز بالا، صورتش تا اندازه‏ای گرد و مدّور بود، وقتی در میان مردم قرار می‏گرفت از همه چشمگیرتر و جالب‏تر بود، عرق بر چهره‏اش چون دانه مروارید بود، و بویش از مشک خوشبوتر بود، نه ناتوان بود و نه خوارمایه، از همه مردم محترم‏تر زندگی می‏کرد و از همه نرمخوتر بود و سخاوتمندتر، هر کس با سابقه آشنایی با او معاشرت می‏کرد او را دوست می‏داشت و هر کس بی‏سابقه او را می‏دید از او هیبت می‏برد؛ عزت و بزرگواری او آشکار بود، و توصیف‏گر او می‏گوید: نه پیش از او و نه بعد از او کسی را همانند او ندیده‏ام؛ درود و سلام خدا بر او و خاندان او

حضرت امام صادق‏علیه السلام فرموده‏اند: رسول خداصلی الله علیه وآله در شب تاریک همانند پاره ماه نورانی بود1

 

منبع: سیمای آفتاب


87/12/24::: 10:34 ع
نظر()
  
  

شهیدان ، پیچیده در گوش زمان ، فریادتانفصل سرما بود ، بوته های نرگس باغچه کوچک حیات خانه مان داشت ثمر می داد آن سو تر هم دیر گاهی بود که زیتونهای سبز از پیکر خسته و دردناک درخت زمان رها شده و به زمین می افتادند . آن روزها هم آغاز جوانه زدن برگهایی نو و روئیدن زیتونهای نورس بر شاخه های زخمی درختان بود !  " والتین و الزیتون و طور سینین و هذا بلد الامین ..." در وسعت دشت یقین کسی فریاد می زد : " منم مهدی ! فرزند روح الله . سالهاست تشرف یافته ام به اسلام ، سالهاست شرافتم شیعه علی (ع) بودن است و سالهاست منتظرم ، منتظر مهدی (عج) .....  قلبش از هجوم تاریک بی حسی ، راه نجات می یافت و از چنگال لاشخورهای بشریت و کرکسهای انسان ستیز هوای پریدن داشت . وقتی نفس نفس می زد ، بند بند وجودش شهادتین می گفت . گویی سالها آماده این لحظات بود ... " اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله "کتابخانه دانشگاه پرینستون را به یاد آورد ، قرآن را وقتی برای اولین بار دیده و خوانده بود . . سفارت ایران و آن روز یک شنبه ، وقتی گفته بود : " خداوند هر در بسته ای را می گشاید ! " وقتی سند تشرف به مذهب شیعه دریافت کرده بود ! به دیوانگی متهمش کردند و او را به بیمارستان روانی ها بردند تا پزشکان صهیونیست از او مراقبت کنند !! او فرار کرده و آمده بود ایران . به منزل امام (ره) رفته بود و بوسه عشق آقا ، مثل داغ عاشقی ، روی پیشانی بلندش نقش بسته بود . وقتی در شورای مدیریت فیات او را کنار گذاشتند و پسر عمویش امبرتو را سرپرست امور کردند و زمانی هم که پسر عمو مرد خواهر زاده صهیونیستش جان الکان را سرپرست اموال کردند ! آن لحظه های آخر ، به یاد می آورد که همین چند روز پیش تصمیم گرفته بود بیاید ایران و علوم دینی بیاموزد . از ارث که محرومش کرده بودند ! تهمت افسردگی و اعتیاد و قاچاق و دیوانگی هم به او زده بودند ! چه بهتر که زوددتر می آمد و در راه عقیده و ایمان تلاش می کرد . هیچ کس نمی داند آن خوک های کثیف با او چه کردند و چگونه جان مقدسش را از تن رها و رهسپار قرب الهی کردند . . و چه غم انگیز که بیست و شش سال ، در اوج محکومیت و تهمت به خاطر عقیده ای راستین زندگی کند و در آخر هم عین مسلمانی ، در قبرستان کافران مسیحی دفن شود ...!!چه خیال خامی ؟! چه احمقانه می اندیشند ! کسی چه می داند ، شاید اکنون در بهشت برزخی ات طلبگی می کنی ! آماده می شوی برای رجعتی سبز ؛ آماده می شوی که باز گردی و بار دیگر شاید آین بار در رکاب مولابت مهدی فاطمه (س) ، شهید گردی .

مهدی عزیز ! شهادتت مبارک .

اللهم : عرفنی نفسک فانک لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک
اللهم : عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک
اللهم : عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی


87/12/10::: 10:20 ع
نظر()
  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ اما من وا مانده این عالم خاکی باز هم جا ماندم . میخانه را نبستند جام مرا شکستند ...
+ بهره ما از ماه رجب چیست ؟
+ در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی وحق تعالی را میزبان! همه غصه ها می رودچون هزارغصه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر نداردهزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد http://tabehesht.parsiblog.com